به گزارش خبرگزاری «حوزه»، «سیانور» جدیدترین ساخته بهروز شعیبی است، فیلمسازی که با کار اول خود تحت عنوان «دهلیز» نشان داد فیلمسازی را به خوبی میشناسد، همچنین تجربه ساخت سریالی خوبی چون «پردهنشین» نمونه دیگری است که در پرونده کاری این فیلمساز امتیازی مثبت محسوب میشود. این فیلم وقتی اولین بار در جشنواره سال گذشته به نمایش درآمد، تحسین بسیاری از منتقدان را به خود جلب کرد، اما در کمال تعجب مشخص نشد چگونه این فیلم از سوی هیئت داوران دیده نشد، البته بیتوجهی هیئت داوران جشنواره فجر به فیلمهایی نظیر «سیانور» یا «بادیگارد» چیز عجیبی نیست.
اگر بخواهیم به فیلم «سیانور» به طور ویژه بپردازیم باید بگویم که این فیلم سینمایی کاری است که توانست در قالب یک اثر سینمایی، ارزیابی دقیقی از فعالیت گروه چپ در زمان شاه داشته باشد. در این فیلم نشان داده میشود گروهگ مجاهدین خلق پیش از پیروزی انقلاب اسلامی راه خود را گم کرده بود، همچنین نشان داده می شود هیچگاه در تفکراتشان اندیشههای دینی جایگاه خوبی نداشته است. برای همین شخصیت پردازی درباره آدمهای این فیلم به هیچ وجه سیاه و سفید نیست و میتوان به خوبی با آنها ارتباط برقرار کرد.
* شخصیت پردازی در انتخاب بازیگران
در این فیلم بازیهای بسیاری خوبی از مهدی هاشمی، هانیه توسلی، بابک حمیدیان، حامد کمیلی و بهروز شعیبی میبینیم. نکته جالب اینجاست تمام شخصیتها باور پذیر هستند. برای مثال مهدی هاشمی که نقش یک بازپرس ساواک را ایفا میکند، به خوبی شخصیت پردازی شده و به هیچ وجه شاهد پرداختهای کلیشهای به این نقش نیست. برای همین نقش هاشمی خوب از کار در آمده است. نکته جالب اینجاست همین بازپرس ساواک در بخشهایی از فیلم، خود نقدهایی به سیستم وارد میکند؛ نوع نگاهی که تا به امروز در سینمای ما وجود نداشته، اما امیدواریم در سالهای آینده چنین اتفاقاتی باز هم روی دهد.
* آشنایی با فکر پلید منافقین
درباره بحث ایدولوژیک این فیلم نمیخواهم بحث جدی کنم، چون برای پرداختن به آن نیاز به یک میزگرد است که در قالب یک یاداشت نمیشود به آن پرداخت، اما به صورت تیتروار باید گفت شک و شبهاتی که در این فیلم پیرامون اندیشههای منافقین مطرح می شود، کاملا آگاهانه بوده و به هیچ وجه نگاهی دولتی به آن نمیشود. برای نمونه هانیه توسلی بازیگر اصلی این فیلم در پایان هنوز به آرمانهایش اعتقاد دارد، اما به نوعی میداند در انتخاب مسیر اشتباه کرده است.
* کارگردانی موفق
درباره کارگردانی این کار باید گفت، بهروز شعیبی در «ناسور» همانند یک کارگردان با سابقه عمل کرده، چون روایت قصهای که در دهه 50 روی میدهد، کاری بسیار سخت در سینمای ماست، زیرا چنین پتاسیلی را مسلماً سینمای ما دارا نیست تا بتواند پروداکشن مورد نیاز کارهای تاریخی را فراهم کند، اما شعیبی به خوبی از عهده این امر برآمد و با امکانات موجود بهترین تصاویر را خلق کرد. بر این اساس هر اندازه که تلاش کنیم باز هم نمیتوانیم ایرادی در این زمینه از کارگردان بگیریم، امتیازی که در دکوپاژ و میزانسن نیز وجود دارد.
جدا از کارگردانی، انتخاب بازیگران هم شکلی مطلوب دارد، انتخاب پدرام شریفی برای نقش نخست این فیلم آنچنان مطلوب نبود، اما دیگر بازیگران اصلی و فرعی فیلم به خوبی در نقشهای خود جا افتاده بودند. در میان مهدی هاشمی بهترین نمره و امتیاز را به خود اختصای میدهد.
* تبلیغات متفاوت شهری
نکته دیگری که به تبلیغات شهری این فیلم مربوط میشود که حداقل در بحث بیلبوردهای شهری اتفاق خوبی را در تهران شاهد هستیم، چون شکلی که از تبلیغ را در این بنرها و بیلبوردها میبینم نگاه جدیدی است که برای تماشاگر ایجاد انگیزه میکند.
درباره فیلم باید مطلب دیگری را هم اضافه کنم، آنهم موفقیت آن در گیشه است. فیلمهایی نظیر «سیانور» را نباید با فیلمهای گیشه مقایسه کرد، چون این مقایسه به نظرم به هیچ وجه منطقی نیست، همین اندازه میدانم این فیلم اهرمهای جذابیت را به خوبی با خود به همراه دارد برای همین اگر به درستی به مردم معرفی شود، مطمئنا در حد و اندازههای خود خواهند توانست موفق باشد.
* تلنگری برای فراموشکاران
در پایان باید یادآور شد؛ سینمای انقلاب سالها بود که به فراموشی سپرده شده بود، اتفاقی که برای سینمای یک کشور اسلامی تاسفآور است. برای همین امیدوارم در آینده بتوانیم، شرایطی فراهم آوریم که سینمای کشورمان بیشتر به این تولیدات بپردازد، چون جدا از جذابیتهای سینمایی این کارها کمک میکند تا جوانان امروز در میان هجمههای تبلیغاتی دشمن، نگاه و برداشتی صحیح از آنچه که در زمان انقلاب رخ داده، داشته باشند.